Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


دلم دیگر دلتنگ ش نباش... مگر جمله اخرش را فراموش کردی؟(دیگر هیچ چیز بین ما نمانده)

زندگی رسم قشنگی دارد 

 

در دنیا ان را احساس کردم 

 

اما این را نمی دانم چرا زندگی مرا احساس نمی کند !

 

کاش تو مثل زندگی من نبودی..... کاش

+نوشته شده در پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:,ساعت9:46توسط asma-jan | |

نمیخوای مدرک منو بدی گفتم چراولی الان همراهم نیست ازم 

 

شمارموخواست ومنم بهش دادم. چندروزبعداس داده بود که فردا اگه 

 

میتونم بیاددنبالم ومدرکشوبدم.فرداش اومددنبالم وامانتیشودادم وگفت 

 

اگه مشکلی نباشه برسوندم دانشگاه منم قبول کردم وباهاش 

 

رفتم.عصرکه کلاسم تموم شداومده بود جلودرواستاده بود سلام 

 

کردوگفت کارم داره وبرسوندم وتوراه بهم بگه.وقتی داشتیم 

 

برمیگشتیم گفت پریاببخش ولی میخوام یه چیزی بگم امیدوارم 

 

ناراحت نشی.گفت:ازروزاولی که دیدمت عاشقت شدم 

 

وهرروزبدترازدیروزدیوانه واردوستت دارم اگه ناراحت نمیشی باهم 

 

باشیم ؟من نتونستم چیزی بگم واقعا چی شده بود؟خواب بودم یابیدار؟

 

یعنی به عشقم رسیدم/؟نتونستم دیگه جیزی بگم فقط جلودرازش 

 

خداحافظی کردم ووقتی واردخونه شدم مستقیما رفتم تواتاقم تا صبح 

 

بهش فکرکردم صبح اس داده بودامیدوارم ازم ناراحت نشده باشی 

 

ولی 

 

چیکارکنم که عاشقتم؟چندروزبعدبهش جواب دادم وقبول کردیم که 

 

باهم باشیم براهمیشه نه یکی دوروزبلکه همه روزای 

 

عمرمون.هرروزباهم بودنمون قشنگترازدیروش میشد یه سال گذشت 

 

وماباهم نامزدکردیم همه بهمون میگفتن لیلی ومجنون واقعی حتی 

 

استادا عشقمونوتحسین میکردن چه روزایی باهم داشتیم الان که دارم 

 

مینویسم صورتم داره بااشکام شسته 

 

مییشه.هرروزبیشترازدیروزعاشق هم میشدیم من ترم آخرم بود

 

وقراربود22بهمن روزعشق روزدلهای عاشق روزتولدش باهم 

 

عروسیممونوجشن بگیریم.همه چی خیلی خوب داشت پیش

 

میرفت.20روزمونده بودتابهم رسیدن وخیلی خوشحال بودیم.5بهمن 

 

91بودکه اومدخونمون گفت دوستام گفتن آخرین مسافرت 

 

مجردیموباهاشون برم آجازه میدی برم ؟مگه میتونستم بگم نه وقتی

 

جونم براش درمیرفت؟ رفتن شیرازوتوحین مسافرتش روزی

 

10دوازده 

 

بارتلفنی میحرفیدیم .رفت که ای کاش 10سال باهام حرف نمیزدولی 

 

اجازه نمیدادم.روزدهم بهمن بودگفت فردابرمیگردم ومنم ازدلتنگی

 

وخوشحالی دوباره دیدنش روجام بندنبودم دربرابرش یه بچه 2ساله 

 

بودم که نمیتونستم نه بگم بهش.صبح ازخواب بیدارشدم 

 

وکاراموانجام 

 

دادم وخودموحاضرکردم تابیاد.تلفنوبرداشتم وبهش زنگ زدم ولی

 

جواب ندادساعت نزدیکه 5عصربود وهرچی زنگیدم جواب نداددیگه 

 

داشتم ازنگرانی میمردم که خواهرش زنگ زدداشت گریه میکردگفتم 

 

فقط بگوکه مجتبی خوبه.گفت ببخش زن داداش ولی مجتبی دیگه نمیتونه 

 

باتوباشه پسربدقولی نبوده ولی این دفه روحرفش نمونم 

 

دوتومسافرتش عاشق شده ونمیتونه دیگه باهات باشه گفتم ابجی چی 

 

میگی ؟گفت اگه باورت نمیشه بیا فلان بیمارستان هردوتاشونوببین 

 

توراه فقط گریه کردم رسیدم بیمارستان دیدم همه هستن نمیدونستم 

 

چی شده بدورفتم پیش خواهرش گفتم چی شده ؟گفت مجتبی روحلال کن

 

که نمیتونه  دیگه باهات باشه اخه عاشق یکی دیگه شده اسمش 

 

فرشتس البته بهش میگن عزراییل .اینوکه شنیدم ازحال رفتم وقتی 

 

بهوش اومدم همه سیاه پوش بالاسرم بودن وقتی به خودم اومدم 

 

بالاسرمجتبی بودم سفیدپوش آروم خوابیده بودولبخندقشنگش 

 

روهنوزداشت.آره مجتبی پریاکه روزی قرارگذاشت براهمیشه پیشم 

 

بمونه زیرحرفش زدتوراه برگشت نزدیکای همدان تصادف

 

کردندوهر4نفرشون باهم رفتن پیش خدا رفتن خونه ابدیشون.الان 

 

قرارملاقات منومتبی هرروزپنجشنبه توی بهشت محمدیه بایه دسته 

 

گل 

 

سفیدوکلی اشکهای من.ولی من نزدم زیرقولم مجتبی م تاروزی که بلیط 

 

سفرم جوربشه تابیام پیشت فقط جای توتوقلبمه وحلقه عشق 

 

توتودستم.خیلی دوست دارم عشقم.سالگردجداییمون داره میرسه ولی 

 

یه لحظم ازتوفکرم بیرون نیستی.

 

 

 

امیدوارم هیچ عشقی عاقبتش مثل من ومجتبی نشه.

+نوشته شده در پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:,ساعت9:32توسط asma-jan | |

مریم هم که معنی این گل دادن ها رو میفعهمید روز به روز عاشق تر میشد.

 

تا این که تصمیم گرفت برای این که به آرش بگوید که او نیز عاشق اوست

 

دوازده شاخه گل(به معنی این که عشق ما به یک عشق دو طرفه تبدیل شده)

 

هدیه بدهد.

 

روزی که میخواست این کار را انجام بدهد احساس دو گانه ای داشت،

 

با خود می اندیشید که آیا چیزی به معنای عشق وجود دارد؟؟

 

آیا می تواند به آرش اطمینان کند؟؟

 

ولی قلبش به او می گفت:که آرش با تمام وجود به او عشق می ورزد.

 

پس نزد آرش رفت و با دستانی لرزان بدون گفتن کلامی دوازده

 

شاخه گل را به آرش داد.

 

آرش بارها و بارها تعداد گل ها را شمرد.یک بار،دوبار،سه بارو...

 

اصلا باورش نمیشد که مریم هم به او علاقه پیدا کرده باشه.

 

آنقدر خوشحال بود که همان موقع به مریم زنگ زد و وقتی مطمئن شد

 

 که واقعا مریم عاشقش شده برای فردا روزی باهاش قرار گذاشت

 

و این آغازی برای دوستی آنان بود.

 

آرش و مریم هر وقت بهم میرسیدند هفت شاخه گل به نشانه عشق بهم میدادند.

 

و هر روز از روز قبل بیشتر عاشق یکدیگر میشدند.

 

ولی یک روز که با هم قرار گذاشته بودند.

 

مریم هر چه منتظر شد دید آرش نیومد.یک ساعت،دوساعت

 

آخر سر تصمیم گرفت که به گوشی آرش زنگ بزنه.

 

وقتی زنگ زد یه خانوم گوشی رو برداشت و گفت که آرش تصادف شدیدی کرده.

 

مریم تا این حرفو شنید سریع خودش را به بیمارستان رسوند ولـــــــــــــــی

 

دیگه خیلی دیر شده بود.

 

پسر در حالی که 99شاخه گل رز در دست داشت

 

(به معنی عشق من برای تو جاودانه و تا ابد می باشد)جان به جان آفرین تسلیم کرد.

 

مریم آنقدر شوکه شده بود که همین طور مات زده به گل های در دست آرش

 

نگاه میکرد واشک میریخت.

 

مریم در روز خاک سپاری آرش 365شاخه رز (به معنی این که هر روز سال به تو

 

 می اندیشم و دوستت دارم)

 

روی قبر او گذاشت و رفت ولی هیچ کس نفمید که به کجا رفت

 

 و چرا رفت و دیگه هیچ وقت بر نگشت

+نوشته شده در پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:,ساعت9:24توسط asma-jan | |



ادامه مطلب...

+نوشته شده در پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:,ساعت9:23توسط asma-jan | |

 

 

این داستان واقعیست حتما بخونید جالبه ツ
زن و شوهر جوانی پس سالها ازدواج بچه دار نمیشدن برای اینکه از تنهایی در بیان یه توله روتوایلر میخرن و اونو مثل پسر خودشون بزرگ میکنن...این روت بزرگ میشه چندین بار جون این زن و شوهر رو نجات میده حتی از دست راهزنا....اما پس از گذشت 7 سال این خانم و اقای جوان صاحب نوزادی میشن که باعث میشه به روتوایلر دیگه کمتر توجه کنن....سگ حسودی میکنه اما کار بدی انجام نمیده...
تا اینکه یروز اقا و خانوم نوزادشون رو که خواب بود روی گهواره تنها میذارن و برای درست کردن کباب به تراس خونه میرن
اما وقتی بر میگردن به داخل خونه تا برای بردن فرزندشون به مهد کودک اماده بشن میبینن روتوایلر با دهن خونی تو راهروی خونه ایستاده مرد عصبانی میشه و بدونه اینکه فکری کنه اسلحشو بر میداره و سگش رو در جا میکشه...و خیلی سریع میرن به اتاق نوزاد میبینن روتوایلر یه مار بزرگ رو کشته و سر مار رو کنده تا به بچه اسیبی نزنه....همون لحظه مرد فریاد میزنه که من سگ وفادارم رو کشتمممممم...

+نوشته شده در پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:,ساعت9:22توسط asma-jan | |

رفتار زنان که مردان را اذیت می کند

 

رفتار زنان که مردان را اذیت می کند اما در واقع نعمت هستند!!دکترای رواشناسی و مشاوره می‌گوید : معمولاً مردان از 3 رفتار زنان گله‌مند هستند؛ اما نمی‌دانند که رفتارها نعمتی است از طرف خداوند که باعث منفعت و پیشرفت آنها می‌شود.

 

1-پرحرفی

 

برخی از مردان از پرحرف بودن زنان گله مند هستند. اگر مرد بداند که پرحرفی زنان بسیار مفید است و این رفتار نعمتی از جانب خداوند است که به زنان داده تا بتوانند از این طریق روابطی عاطفی با همسرشان ایجاد کنند. اگر زنان مانند مردان کم حرف باشند، همه دنیا و عالم منزوی می‌شوند و رابطه صمیمی و خوبی وجود ندارد. پرحرفی زنان باعث می‌شود که فرزند آنها تکلم یاد بگیرد. از زمانیکه مادر باردار است تا زمانیکه به دنیا می‌آید با فرزندش حرف می‌زند و در رفتار و تکلم فرزند تاثیر بسزایی دارد.

 

2-خرید کردن و حس تنوع طلبی

 

برخی از مردان زنان را به خریدن اشیاء تزیینی و متنوع و هزینه کردن بی مورد متهم می‌کنند؛ اما نمی‌دانند که اگر این خصوصیات در زنان وجود نداشت، تنوع غذا، جذابیت‌های محیطی که خود یک نعمت محسوب می‌شود، نبود و مردان از آن بی‌بهره بودند.

 

اگر زندگی فقط براساس ذائقه مردان بود، همه افراد مانند انسانهای اولیه در غار زندگی می‌کردند. این رفتار زنان باعث می‌شود تا تنوع در دنیای پیرامون مردان ایجاد شود و از آن لذت ببرند. زمانی‌که مرد توجه‌ای به این زیبایی‌ها و تنوع نکند، به نظرش افراط می‌آید وهمیشه از این بابت شاکی است که زن هزینه بی‌مورد می‌کند و با این کار همسرش مخالف است. زنان باید سلیقه مردان را هم در این مورد به کار گیرند تا احساس نارضایتی نکنند.

 

3- چشم هم چشمی

 

چشم و هم چشمی زنان یکی دیگر از رفتارهایی است که موجب آزار مردان می‌شود؛ اما مردان باید بدانند که اگر این خصوصیات نباشد البته نه در حد افراط، رقابت ایجاد نمی‌شود و هیچ انگیزه و پیشرفتی در زندگی آنها صورت نمی گیرد.

+نوشته شده در پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:,ساعت9:13توسط asma-jan | |

زنی که عاشق میشه خیلی بی دفاع میشه اذیتش نکن...!!! . . مرد باش.... !!!

+نوشته شده در جمعه 15 آذر 1392برچسب:,ساعت14:24توسط asma-jan | |

همیشه ساده بودم...

ساده سلام کردم...

ساده دل دادم...

ساده محبت کردم...

ساده باور کردم...

ساده چشم گفتم...

ساده وابسته شدم...

اما سخت دلم را شکستند....!

خیلی سخت...!

کاش انقدر ساده نبودم...!

+نوشته شده در جمعه 15 آذر 1392برچسب:,ساعت14:17توسط asma-jan | |

 

 

فدای اون دوییدنات وقتی میگیره نفست

 

 

فدای ذوقه موندنو فدای درد رفتنت

 

 

فدای پرواز کردنت فدای اون نشستنت

 

 

فدای صبرو طاقتت فدای بیحوصلگیت

 

 

فدای بچه بودنت فدای کله زندگیت

 

 

فدای عطر خنده هات فدای طعم موندنت

 

 

فدای دوست نداشتنات حتی فدای روندنت

 

 

فدای اون اتیشی که دایم به قلبم میزنی

 

 

فدای انتخاب تو ای موندگار رفتنی

 

 

فدای تو که هیچ روزی هیچکی نمیشینه به جات

 

 

فدای هرچی تو داری مخصوصا اون رنگ چشات

 

 

فدای لحظه ای یه بار تو رویاها بوسیدنت

 

 

فدای لحن سلامات فدای روزه دیدنت

 

 

فدای اخم ابروهات ابروهای بی حوصلت

 

 

فدای هر چی تو بگی حتی شکایتو گلت

 

 

دنیا بهونست عزیزم فدای اسمتو خودت

+نوشته شده در جمعه 15 آذر 1392برچسب:,ساعت14:16توسط asma-jan | |

تو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمیشوی

تو خاطره ای هستی ماندگار در دفتر دلم که فراموش نمیشوی

همیشه تو را در میان قلبم میفشارم تا حس کنی تپشهای

قلبی را که یک نفس عاشقانه برایت میتپد

از وقتی آمدی بی خیال تمام غمهای دنیا شدم و تو چه

عاشقانه شاد کردی خانه قلبم را

از وقتی آمدی گرم نگه داشتی همیشه آغوشم را ،

+نوشته شده در جمعه 15 آذر 1392برچسب:,ساعت14:14توسط asma-jan | |

 

میخوای یواشکی یببوسمت

 

اون وقت بگم

 

من نبودم لبم بود تقصیر این دلم بود

+نوشته شده در چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:,ساعت15:0توسط asma-jan | |

همه میگن عشق یعنی...

 

دوست داشتن !!!

 

اما...!!!

 

من میگم عشق یعنی...

 

یکی مثله تو داشتن

+نوشته شده در چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:,ساعت14:59توسط asma-jan | |

شبنم های اشک را ببین که جگونه...

 

آسمان چشم هایم را بارانی کرده

 

هوای بودنت باز هم خانه ی دلم را پر کرده

 

نگاه کن

 

ببین که باز هم

 

پرسه های شبانه ام

 

مرا به کوچه ی دلتنگی تو آورده

+نوشته شده در چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:,ساعت14:58توسط asma-jan | |

دستم را بگیر...

 

بدون تو تمام دنیا را هم که داشته باشم...

 

تهی دستم...!!!

+نوشته شده در چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:,ساعت14:57توسط asma-jan | |

هر شب از پشت صفحه ی کوچک موبایلم

 

در آغوش میگیرمت ...

 

و نمیدانی چه آرامشیست

 

همین آغوش خیالی

+نوشته شده در چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:,ساعت14:56توسط asma-jan | |

زیبا ترین اتفاق صبح اون موقعست که

 

چشم باز کنی و بین تاریکی و روشنایی

 

حضور یارت رو حس کنی...

 

آهسته دستش رو لمس کنی

 

نفس بکشی و با خودت بگی..

 

بیشتر از همه ی دنیا عاشقتم !

+نوشته شده در چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:,ساعت14:55توسط asma-jan | |

به سلامتی پسری که

 

به دوست دخترش گفت

 

روزی که جلوی دختری به غیر از تو زانو بزنم

 

وقتیه که بند کفش دخترمونو ببندم

+نوشته شده در چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:,ساعت14:54توسط asma-jan | |

نمایش احساس با عکس(4)

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

 

وقتی نخواستت...؛
آروم بکش کنار...؛
غم انگیز است اگر تو را نخواهد...،
مسخره است اگر نفهمی...؛
احمقانه است اگر اصرار کنی...!

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

 

چشمانت مراندید
زمین تاریک شد
هواسرد ویخ زده
جایی برای پناه نداشتم
خودم را فراموش کردم



گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

 

« از تواضع دروغي متنفرم ،
[چون] اين فقط يه دروغ ديگه است. »


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

 

نوباوه جوان شود ٬ جوان پیر شود
حق است پیر هم زمینگیر شود

من منکر قانون طبیعت نشوم
ترسم که برای عاشقی دیر شود

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

 


عشـــق

نــه پــول میخـــواد

نــه خوشگلـــی

نــه ماشیـــن

نــه هیچـــی دیگـــه

فقـــــط دو تــا آدم میخــــواد

تاکیــــد میکنــــم : آدم

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

 

حالا که از یـآد برده امــ تو را

این شـهر ِ پائیـزی

و تـمامِــ ِ آهنگـــ هآی دنیا

کاســه ی داغ تـَر از آش شــده اند !!

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

 

دراین زمین هیچ گلی نمی روید
تنها گلی که رویید
یک روز خارچشم زمین شد
وهیچگاه معلوم نشد چه کسی می خواست این گل را برویاند
دراین زمین
روزی سرد
مردی که روی زمین افتاده بود
خبرازروییدن گلی داد
که روی زمین افتاده بود



گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

 


خوشبختی داشتن کسی است
که بیشتر از خودش
تــــــــــو را بخواهد
و
بیشـــتر از تــــــــو
هیـــــــــــچ نخواهد ...
و
تــــــــــو ...
برایش تـــــــمام زندگی باشی ../.

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

 

شما ممکن است بتوانید گلی را زیر پا لگدمال کنید،

اما محال است بتوانید عطر

آنرا در فضا محو سازید.

 
گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

 


جا مانده است ...

چیزی ، جایی

که هیچ گاه دیگر

هیچ چیز

جایش را پر نخواهد کرد

نه موهای سیاه

و نه دندان های سفید !

 

 

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

 

 

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

 

+نوشته شده در سه شنبه 5 آذر 1392برچسب:,ساعت14:59توسط asma-jan | |

+نوشته شده در سه شنبه 5 آذر 1392برچسب:,ساعت14:58توسط asma-jan | |

+نوشته شده در سه شنبه 5 آذر 1392برچسب:,ساعت14:57توسط asma-jan | |

 

 

میدانی تنهایی کجایش در دارد

انکارش.....

 

 

 

من تمام راه را با سر ندویدم که

تورا در آغوش او ببینم

 

 

نبودنت را از روی خط ارانسلم میفهمم که مدت هاست به شارژ مجدد نیاز نداری

+نوشته شده در چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:,ساعت15:59توسط asma-jan | |

مرد گرجستانی برای نزدیک تر بودن بیشتر به خدا در بالای صخره ای چهل متری و در منطقه ای متروکه در میان جنگل به زندگی خود ادامه می دهد.

این مرد تنها دو روز در ماه را آنهم برای خرید مایحتاج زندگی از نردبانی بر روی این صخره پایین می آید و به شهری در نزدیکی این محل می رود.

 

ارتباط با خدا , گرجستان , اخبار گوناگون

 

ارتباط با خدا , گرجستان , اخبار گوناگون

 

ارتباط با خدا , گرجستان , اخبار گوناگون

 

ارتباط با خدا , گرجستان , اخبار گوناگون

 

+نوشته شده در چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:,ساعت15:57توسط asma-jan | |

 

دختران ایرانی در دبیرستان چه می کنند

 

چند نمونه از کارهای مفیدی که دختران ایرانی در دبیرستان ها انجام می دهند را می بینیم :

بعضی از دختران علاقه خاصی به موتور و موتورسواری دارند به طوری که به یاماهای سرایدار مدرسه نیز رحم نمی کنند و کارهایی که پسران در خیابان انجام می دهند را با موتور این پیرمرد تمرین می کنند:

2 دختران ایرانی در دبیرستان چه می کنند

در حالی که گروهی دیگر از دختران علاقه ای به موتور سواری نداشته آنها از موتور می ترسند و علاقه خاصی به سوار شدن ماشین های شاسی بلند و چند صد میلیونی دارند ولی با توجه به کمبود امکانات فعلا ژست گرفتن را با وسیله زیر تمرین می کنند :

1 دختران ایرانی در دبیرستان چه می کنند

اما گروهی نیز هستند که جزو گروه های بالا قرار نمی گیرند ,این گروه سخت مشغول کار می باشد و حتی از زمان زنگ تفریح خود نیز می گذرد و به کار مشغول می شود

3 دختران ایرانی در دبیرستان چه می کنند

 

بله !!  اینانند آینده سازان این مرز و بوم

+نوشته شده در چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:,ساعت15:54توسط asma-jan | |

+نوشته شده در چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:,ساعت15:50توسط asma-jan | |

فرقی ندارد که یک گاگول بی سواد باشی یا یک دانشمند

در هر صورت پشت یک ماشین شاسی بلند آقا مهندس می شوی !

++++++++++++++++++++++++++++

غضنفر میره خواستگاری بهش میگن حرف دلتو بزن ، میگه گشنمه !

++++++++++++++++++++++++++++

حیف نون زنگ می زنه مطب، می گه: متخصص پوست؟

منشی می گه بله، حیف نون می گه پوست بز چند می خرید!؟

++++++++++++++++++++++++++++

به یه بنده خدایی میگن:

بزرگترین سوال زندگیت چیه ؟

میگه:…….

برق میره کجا میره !؟

++++++++++++++++++++++++++++

زن : عزیزم ، دنبال چی میگردی ؟

شوهر : هیچی

زن : هیچی !؟

یه ۴ ساعتی هست زل زدی به اون قباله ازدواج مون!

شوهر : دنبال تاریخ انقضا شم !

+نوشته شده در چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:,ساعت15:46توسط asma-jan | |

تویی که ادعات میشه همه دنبالتن ...

اینو بدون جنس ارزون زیاد مشتری داره  

 

 

بعله ، اینجوریاس !!!

+نوشته شده در چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:,ساعت15:41توسط asma-jan | |

 

عکس العمل من وقتی دبیر میگه بیاپای تخته

http://files.facenama.com/i/attachments/1/1359199282630912_large.jpg

+نوشته شده در چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:,ساعت15:40توسط asma-jan | |

+نوشته شده در چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:,ساعت15:29توسط asma-jan | |

+نوشته شده در چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:,ساعت15:29توسط asma-jan | |

 
خرس نینجا کار !!  (تصویر متحرک) -www.jazzaab.ir

+نوشته شده در چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:,ساعت15:14توسط asma-jan | |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد