Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


دلم دیگر دلتنگ ش نباش... مگر جمله اخرش را فراموش کردی؟(دیگر هیچ چیز بین ما نمانده)


دختر و تو، "شرمنده ساعت چندِ" اول

 

 

ساعت حدودأ چار با لبخندِ اول

 

 

آدرس، شماره، قاصدک، یک تکه کاغذ

 

 

چشمک، همان کاری ترین ترفندِ اول...

 

 

مادر، پدر، بی دردسر، یک زوج خوشبخت

 

 

فعلأ مبارک باشد این پیوندِ اول

 

 

دکتر: ببین خانم، تمام مشکل آقاست

 

 

باید بمانی در کف فرزندِ اول

 

 

از کار بر می گردی و یک کفش مشکوک

 

 

آقای خوشتیپی و سانسور...گندِ اول!

 

 

اجسادشان را می بری تا خارج از شهر

 

 

اما پلیس و میله های بندِ اول

 

 

آقای قاضی حقشان این بود -ساکت

 

 

حکم تو اعدام است تا مانندِ اول

 

 

ساعت حدودأ چار باشد پای یک دار

 

 

لعنت به این"شرمنده ساعت چندِ اول"

 

 

شعر از:عظیم زارع

 

پ.ن:طبق ماده 630 قانون مجازات اسلامی،قتل همسر در حین "سانسورِ شعر بالا" مجاز و بدون مجازات می باشد

+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:32توسط asma-jan | |

تو باشي ...
و كوچه اي بي انتها
دنيا را مي خواهم چه كار !؟

+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:30توسط asma-jan | |

چه مسخره است سوال امتحانی که می گوید جاى خالی را پر کنید
من اگر بلد بودم که جای خالی تو را پر میکردم

+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:27توسط asma-jan | |

+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:19توسط asma-jan | |

مادر می‌گوید:
باید کمی به خودت برسی!
اما چگونه،
وقتی از هر طرف می‌روم، به تو می‌رسم؟!

+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:9توسط asma-jan | |

http://xm.netne.net/images/faa8040da20e.jpg

 


سیب سرخی را به من بخشید و رفت


 
 
عاقبت بر عشق من خندید ورفت


 
 
چشم از من کند و دل از من برید


 
 
حال بیمار مرا فهمید و رفت


 
 
اشک در چشمان سردم حلقه زد


 
 
بی مروت گریه ام را دید و رفت


 
 
با غم هجرش مدارا میکنم


گر چه بر زخمم نمک پاشید رفت

+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:4توسط asma-jan | |

کاش می شد



روبروی پنچره ای نیمه باز



که نسیمی خنک هدیه می دهد



گذشته را دفن کرد



لحظاتی را شاد شد



آرام نشست 



و مرگ را در فنجانی زیبا



سر کشید



 

+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت11:27توسط asma-jan | |

مُهم نیست!



که تـو با مـن چـه میکنـی



بیا ببیــن



"بـَرای تـو"



من با خـودم چـه میکنـم!


+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت11:26توسط asma-jan | |

صبر كن سهراب!!!


قایقت جا دارد؟


راستش چندیست كه من از همه اهل


زمین دلگیرم،


به سراغ من اگر می آیید نرم وآهسته


چه فرقی دارد؟؟؟


تو هر جور دلت خواست بیا


چینی نازك تنهایی من


سالهاست سنگ شده است....


+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت11:25توسط asma-jan | |

ببیـــــــن


من هم


مثل خــــــیلی از عاشـــــق ها


از تو یـــــادگاری دارم


ولــــی


یــــادگـــاری من


با بقیه فــــرق دارد


یــــــادگــــــاری مــــن


از تو


ســــینه ای پر از درد اســـــت ...


+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت11:21توسط asma-jan | |

 تا امروز از تو نوشتم .


 امشب از عشقت انصراف میدهم !


 سخت است دوست داشتن تو


 خسته ام !!!


 می خواهم کمی استراحت کنم


شاید فردا دوباره عاشقت شدم .


+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت11:20توسط asma-jan | |

چرا چـشـمـای من خیسه؟
چرا عـکـساتـو می‌بـوسم؟
مـثـه بـاغی که خشکـیـده
دارم از ریـشـه می‌پـوسم

مـثـه دیـوونــه‌هـا گـیجــم
همش بـیـهـوده می‌خـنـدم
دو تـا عـاشـق که می‌بینم
سـریع چـشـمـامو می‌بندم

خـودم داغـــم نمی‌فـهـمـم
زمان راحـت جـلـو می‌ره
می‌خوام چـیـزی بگـم اما
گـلــومُ بـغــض می‌گـیـره

یعنی دیــوونـگــی ایـنــه؟
یعنی من دیگـه دیوونه َم؟
چـرا هـر روز سـاعت‌ها
به عکست خیره می‌مونم؟

می‌خوام دیـوونه بـاشم تا
بـه ایـن دنـیـا بـفـهـمـونم
مـیـون ایـن هـمـه عـاقـل
فقط من گیج و دیوونـه َم

تـوُ ایـن روزای دلـتنگی
دارم هـر لحظه می‌بـارم
آخه دیوونگی چاره ست
واسه دردی که من دارم

جــواب ایـن چـراهــا رو
تـویی که خوب می‌دونی
نمی‌تــونــم ازت رد شــم
تـویی که خـوب می‌تونی

+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت11:16توسط asma-jan | |

تــآ عـآشِقِت بـآشَـטּ...!!!بــآیَـב פֿـیـآنَت ڪُنے...!!!


تـآ בیوونَت بـآشَـטּ...!!!بــآیَـב בروغ بِگے...!!!


تـآ هَمیشــﮧ تـو فِکرِت بـآشَـטּ...!!! بــآیَـב هـِے رَنگ عَوَض ڪُنے...!!!


تـآ בوسِت בآشتــﮧ بــآشَـטּ...!!!اگـﮧ سـآבه اے...!!! 


اگـﮧ بـآوَفـآیــے...!!!


اگـﮧ یـﮧ رنگے...!!!


هَمیشــﮧ تَنهــآیے...!!!...


+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت11:16توسط asma-jan | |


دلم لکــــ زده
بــــــرای یکــ عاشقــــانه ی آرام
که مـــــــــــرا
بنشـــانی بر روی پاهایتـــــــ

بگــذاری گله کنــــــــم

از همـه این کابــوس هـــــایی

که چشـــم تـــــــو را دور دیده اند

دلتنگـی را بهـــــانــه می کنــــم

ســرم را پنهـــــــان کنــــــم

در گـودی گلویتــــــــ

تمـــــام ریه ام را پـــــر کنــــــــم

از عطر مردانــــــــه اتـــــ...

+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت11:12توسط asma-jan | |

آهنگ وبم رو خیلی دوست دارم...

مخاطب خاصم میدونه توی این آهنگ چی هست...

پراز خاطره پر از احساس.......چیزایی که فقط توی قلبت حس میکنی...

حرفایی که فقط باشنیدن آهنگ توی گوشت دوباره میپیچه...

نمیشه گفت...

نمیشه...

یه حسیه...

دستات میلرزه...

چشماتو میبندی...

قلبت تند میزنه...

از تو آتیش میگیری...

میدونی نیس میدونی دیگه هیچی مثه قبل نمیشه...

ولی چشماتو باز نمیکنی آخه نیمخوای از رویاها و خاطره هات دل بکنی...

نفست بند میاد...

میدونی آخرش به هیجا نمیرسی...

دلت میخواد الان صداش رو بشنوی بگه چشماتو باز کن عزیزم...من پیشتم...هیچوقت تنهات نمیذارم...

ولی نیست...دیگه بوی عطرش نیس...دیگه گرمای دستاش نیس...دیگه آغوش امنش نیس...

دیگه هیچیش نیس...

هیچی جز حسرت نیست...

بغض میکنی...

میشکنی...

ولی باید چشماتو بدون هیچ صدایی باز کنی...

اشکات رو پاک کنی و نقاب لبخندت رو دوباره بزنی بدون اینکه دلیلی برای خندیدن داشته باشی...

همین تظاهر داره از تو داغونم میکنه...

+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت11:11توسط asma-jan | |

نفرين به عشق و عاشقي

نفرين به بخت و سرنوشت

به اون نگاه كه عشقتو، تو سرنوشتِ من نوشت!

نفرين به من... نفرين به تو... نفرين به عشقِ من و تو!

به ساده بودنه منو... به اون دلِ سياهِ تو!

+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت11:4توسط asma-jan | |

+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت11:3توسط asma-jan | |

نفرين به تو

              نفرين به عشق

                              نفرين به سرنوشت

                                              كلام شب و روز من

 نفرین به عشق

 

عشق بازيچه دست توست عشق تو سر چشمه اي از هوس است

 

مرا آزاد کنتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدکه دیگر عشق را نمیخواهم

 

 نفرین بر عشقتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت11:1توسط asma-jan | |

+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت11:0توسط asma-jan | |

+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت10:58توسط asma-jan | |

الهي يکي پیدابشه رو دلت پا بزاره

 

 

هرچي که با من ميکني  يه روز به

 

روزت بياره

+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت10:57توسط asma-jan | |

+نوشته شده در دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:53توسط asma-jan | |

+نوشته شده در دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:49توسط asma-jan | |

 

چرا بعضی وقت ها باید خودتو بزنی به بیخیالی؟

 

 

 

فقط یه شکست عاطفی ساده...

 

 

 

 

انگار هیچ اتفاقی نیافتاده...

 

 

 

 

انگاری دوسش نداری اون فقط تو زندگی تو یه تجربه بود...


 

 

وانمود میکنی برات اهمیتی نداشت وجودش...

 

 

 

 

بود و نبودش برات عادیه....


 

 

الکی میخندی....قه قهه میزنی...


 

 

ولی یبار به صدای دلت گوش کن...


 

 

دلت میگه دوسش داری...

 


نزار عشقت قربانی غرورت بشه....

+نوشته شده در دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:46توسط asma-jan | |

 

...... این قلب منه ، میبینی چطوری واست میتپه ؟

بدون تو ضربان قلبم قطع میشه !

 

بی نهایت دوستت دارم

+نوشته شده در دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:45توسط asma-jan | |

 

بگیر از من تو این دل یاد بودی

 

که تنها لایق این دل تو بودی

هزاران خواستند این دل بگیرند

 

 

دل ندادم چون عزیز دل تو بودی 

+نوشته شده در دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:43توسط asma-jan | |

 

تو را با تیشه عشقم ، میان مرمر قلبم تراشیدم

از آن پس من تو را چون بت پرستیدم

+نوشته شده در دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:21توسط asma-jan | |

  

 

آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم

 

 

آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی

+نوشته شده در دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:19توسط asma-jan | |

 

من کویر خسته ام ، تویی نم نم بارون

 

 

دلم برات تنگ شده کجایی ای مهربون...

+نوشته شده در دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:18توسط asma-jan | |

 

میشود در همین لحظه

 

 

از راه برسی

و جوری مرا در آغوش بگیری

 

 

که حتی عقربه ها هم جرات نکند

از این لحظه عبور کنند !!!

 

 

و من به اندازه تمام روزهای

کم بودنت

 

 

تو را ببویم

 

 

و در این زمان متوقف

سالها در آغوشت زندگی کنم

بی ترس فردا ها ....!!!

+نوشته شده در دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:16توسط asma-jan | |

صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 11 صفحه بعد