میخام بنویسم تاشاید دلم یکم آروم بگیره






















Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


دلم دیگر دلتنگ ش نباش... مگر جمله اخرش را فراموش کردی؟(دیگر هیچ چیز بین ما نمانده)

سیل اشکها از چشمانم میریزد ، همه مینگرند و کمی دلسوز من میشوند

 کسی نمیداند که اشکهایم از غم چیست

 آن غوغایی که در دلم به پا شده غوغای چیست

 برگی از صفحات دفترم را پاره میکنم و

 بی حوصله قلمی را به دست میگیرم و مینویسم

اینبار چیزی مینویسم که هر کسی میخواند دیگر نگوید تکراریست

نگوید از غم است و خواندنش پر از درد

اما آیا کسی که اینها را گفته درد عشق را کشیده است ؟

آیا کسی طعم غم و غصه های لحظه های تلخ عاشقی را چشیده است؟

طعم اشک شور است ، راه ما از هم دور است 

آخر نیز جای همه ی ما در گور است


شاعر نیستم که پرآوازه باشم ، کتابی ندارم که برای خود کسی باشم

غریبه ای هستم از این کره ی خاکی

 قلمی ساده به دست میگیرم و بر روی کاغذی نه

چندان مرغوب حرف دل های بیچاره را مینویسم

دلم میخواهد جایی باشم که سکوت هم باشد

 ومن تنها بنویسم ، بنویسم نه برای خواندن ، برای ماندن



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در شنبه 4 خرداد 1392برچسب:,ساعت9:22توسط asma-jan | |